نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

مسکویه رازی یکی از اندیشمندان مرتبط با فلسفه ی سیاسی و از شاگردان فکری فارابی است. او کار اندیشه ورزی را با گفتمانی که فارابی پدید آورده بود در تأمل اخلاقی و تاریخی ادامه داد و در باب اخلاق و تاریخ با رویکرد عقل گرایانه به بررسی و نظریه پردازی پرداخت. از کتاب های معروف او جاویدان خرد(1)، تجارب الامم(2) و تهذیب الاخلاق(3)را می توان نام برد. مسکویه رازی(421-330)از اندیشمندانی است که در دربار دیلمیان زندگی می کرد.
مسکویه رازی در زمانی زندگی می کرد که دستگاه خلافت در حال افول و خاندانهای شهریاری ایرانی در حال عروج بودند. این خاندانها در برابر خلفا که منابع توجیه مشروعیت خود را از فقه و کلام رسمی می گرفتند الگوی حکومت خود را در شاهنشاهی ایران باستان جستجو می کردند. اندیشه ی کسانی چون مسکویه رازی با چنین شرایطی شکل گرفته بود و با چنین جریانی همسویی داشت. مسکویه رازی و کسانی چون او راهی را هموار کردند که بخشهایی از جهان اسلام در عمل طی می کرد(4). علاوه بر این در این دوره که به نام عصر زرین فرهنگ اسلام یا رنسانس اسلامی(5)نیز نام گرفته است عقل گرایی و تفسیر عقلانی از دین تحت تأثیر جریانی از شیعه گری در اوج اعتلای خود بود.

نظری کلی به اندیشه های مسکویه رازی

در چنین شرایطی بود که مسکویه رازی کوشید درباره ی اخلاق به بحث عقلی بپردازد و از تاریخ برای استنتاج های عقلانی بهره بگیرد. او با رجوع به نوشته های ارسطو درباره ی اخلاق و با الهام از فلسفه ی مدنی فارابی بحثی عقلانی را در اخلاق آغاز می کند. مقصد او نشان دادن راه رستگاری است که فارابی نیز در مدینه ی فاضله آن را دنبال می کند. مسکویه ی رازی نیز معتقد است که دین را باید بر پایه ی عقل درک کرد. حقیقت یکی است و دین و عقل به یکسان می توانند به آن راه ببرند. دین درست با حکومت راستین یگانه است. رستگاری در مدینه ای میسر است که فیلسوف- شاه بر آن حکومت کند. استنتاج مسکویه رازی در تاریخ نیز این است که جامعه را می توان با همراهی دین و پادشاهی سازمان داد. آنچه در پادشاهی ایران باستان جریان داشت با خرد و دین همساز است و اکنون که خلافت دچار بحران است می توان از آن سرمشق گرفت. مسکویه رازی عقیده داشت که با هماهنگی جسم و روح در همین جهان می توان به سعادت رسید.

اخلاق مدنی

مسکویه رازی در بحثهای اخلاقی خود همچون ارسطو، افلاطون و فارابی غایت زندگی اخلاقی را نیل به سعادت می داند. سعادت تنها با زندگی سیاسی و اجتماعی در مدینه به دست می آید. اخلاق مورد بحث مسکویه رازی برای اصلاح زندگی اجتماعی انسان است نه زندگی فردی. او به نقش امام و یا فیلسوف - شاه در هدایت مردم به سمت سعادت جایگاه خاصی می دهد و با این کار از معلم اول (ارسطو) در کتاب اخلاق نیکوماخوسی ارسطو فاصله می گیرد و به نظریه ی شیعی، ایرانشهری و افلاطونی نزدیک می شود. مسکویه رازی در این دیدگاه به امامت شیعه نزدیک می شود اما در عین حال به این امامت جنبه فلسفی و انسانی می دهد.
مسکویه رازی به خود دین نیز از منظر اخلاق اجتماعی نگاه می کند. به نظر او کسانی که در فلسفه و علوم عقلی به پایه ای رسیده اند که حقیقت را بشناسند درواقع دین را هم شناخته اند. دین برای مردم عادی همان کار فلسفه را برای نخبگان می کند. این دیدگاه مسکویه رازی با جریانهای فکری این دوره که از آن به عنوان عصر زرین فرهنگ ایران یاد کردیم نسبت دارد. در دوره های بعد که نگرش شرعی بر نگرش عقلی غلبه کرد چنین دیدگاهی مورد نقد و نفی قرار گرفت.

تاریخ نگاری عقلانی

در سده ی چهارم در تمدن اسلامی با آمیزش فلسفه ی یونانی، خرد ایران شهری (ایران باستان) در شرایط دریافت فلسفی از اسلام تحت تأثیر جریانهای شیعی نظامی از اندیشه ی عقلانی رشد کرده بود که به نگرش نسبت به تاریخ و تاریخ نگاری نیز کشیده شد(6). مسکویه رازی با چنین نگاهی به تاریخ نویسی برخلاف تاریخ نویسی رایج نمی خواهد صرفاً به نقل حوادث ریز و درشت و منفرد بپردازد، بلکه می خواهد با مطالعه ی تاریخ به قاعده ها و سرمشقهای قابل تعمیم برسد. او در مطالعه ی حوادث تاریخی بر درک تاریخ از مجرای عقل تأکید می کند. او در نوشتن تاریخ ایران و دوره اسلامی از این شیوه بهره گرفت. در کتاب جاودان خرد از جهان شمولی عقل سخن گفته است و این که نقل را باید در پرتو عقل درک کرد. این دیدگاه در برابر نظر شریعت نامه نویسان قرار می گیرد که نقل را مستقل از ارزیابی عقلانی در نظر می گیرند. بعدها ابن خلدون نیز به همین شیوه به بررسی تاریخ پرداخت و به استنتاج های مهمی رسید.

زمینه های گذر به اخلاق فردی

با اینکه اخلاق در اندیشه ی مسکویه رازی اخلاق اجتماعی است اما زمینه هایی برای انحراف از چنین دریافتی از اخلاق نیز در خود دارد. مسکویه رازی به این مسئله توجه نداشت که ارسطو اخلاق را به منزله ی مقدمه ای بر سیاست تلقی می کند نه مقدم بر سیاست. اندیشمندان بعدی برخلاف ارسطو اخلاق را در جایگاه نخست و سیاست را در جایگاه دوم قرار دادند. این امر منجر شد به درکی از اخلاق که آن را به اخلاق فردی فرومی کاست. توجه به اخلاق فردی زمینه را برای گرایش به اخلاق صوفی گری و کناره جویی از زندگی سیاسی فراهم می کرد. این در حالی بود که خود مسکویه رازی مثل فارابی با اخلاق فردگرا و انزواجویانه و یا به تعبیری اخلاق صوفیانه به شدت مخالف بود.

پی نوشت ها :

1.مسکویه رازی، جاویدان خرد، ترجمه تقی الدین محمد شوشتری، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1355.
2.مسکویه رازی، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی، تهران، انتشارات سروش، 1369.
3.مسکویه رازی، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، قم، انتشارات بیدار، چاپ پنجم، 1371.
4.محمد خاتمی، آیین و اندیشه در دامِ خودکامگی، (تهران، طرح نو، چاپ چهارم، 1380)، ص 298.
5.آدام متس، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه ی علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، 1362.
6.جواد طباطبایی، ابن خلدون و علوم اجتماعی (تهران، طرح نو، چاپ اول، 1374) ص 78.

منبع مقاله :
پولادی، کمال؛ (1387)، تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، تهران: نشر مرکز